دختری به کورش کبیر گفت که: کورش عاشقتم. کورش گفت:نه لیاقت شما بهتر بیشتر از من است و برادرم پشت سر شماست که از من زیباتر و لایق شماست.دختر به پشت سر خود نگاه کرد و کسی را ندید.کورش به او گفت:اگر عاشق بودی به پشت سرت نگاه نمی کردی!!! کورش کبیر
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند زیرا می خواستم بدنم با خاک ایران یکی شود!!! کورش کبیر
سه نصیحت از کورش کبیر:کلید دری را نداری قفلش نکن.کسی را دوست نداری خردش نکن.و اکر دتستی را گرفتی رهایش نکن.
ستیز من تنها با تاریکی است و برای ستیزم باشمشیر با او نمی جنگم چراغی میافروزم.

آنانی که با افکاری پاک و درونی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست زیرا جاودانند.
پس از یک جنگ بزرگ،کوروش تمام غنایم را میان مردم تقسیم کرد.یکی از سردارانی که تازه از یک کشور دیگر به ایران پیوسته بود(اسمش رو یادم رفته)،گفت:چرا غنیمتی را برای خودت بر نمی داری؟!
کوروش پاسخ نداد.به یکی از جارچیان دستور داد که در شهر جار بزند که کوروش به پول و سکه نیاز فوری دارد،هرچه بیشتر بهتر!
طی چند ساعت خزانه پر از پول مردم شد.
کوروش به آن سردار گفت:سرمایه و پول و غنیمت من،پول مردم و پول و سرمایه مردم،سرمایه و پول من است!